《before I die......》بودنت:)
Advertisement
(کوک)
از بیمارستان رفتم بیرون بعد چند دقیقه ی تاکسی
وایساد سوارش شدم بعد گفتن مقصد سرم
به شیشه بخار گرفته ی ماشین تیکه دادم به
منظره ی بارونی بیرون نگاه میکردم انگار
اسمونم مثل من خسته بود انگار قست
همدردی داشت با رسیدن به مقصد راننده ی پیر و سالخرده با ترس و نگرانی رو بهم گفت
+پسر جون اینجا الان خیلی خطرناکه ممکنه
زیر پات خالی شه یا لیز بخوری بیوفتی تو دریا
دیوونه شدی
پولش بهش دادم بدون هیچ حرفی از کنار ماشین
گذشتم لبه ی پرتگاه نشستم به دریایه
نااروم زیر پام نگاه کردم روی لبه ی پرتگاه نشستم
شروع کردم به حرف زدن با منظره ی رو به روم
انگار که اون حرفام درک میکرد میفهمید چقدر
درد دارم
_سخته خیلی سخته که میخوای کمک کنی ولی
توانش نداری سخت تر اینه که مقصر
خودتی نمیتونم کمکش کنم نمیتونم
درد داره دارن جزر میکشه همشم بخاطر من
من بی لیاقت من عوضی کاش زود
تمام شه کاش وقتی میفهمه ادامه بده
خواستم خودم جلو بکشم که ی دست پیر
خسته و زخمی کشیدم عقب برگشتم
سمت صاحب اون دست به ماهیگیر
پیر خیره شدم با درد نالیدم
_چرا داشت تمام میشد ؟؟؟
#فکر کردی داری چیکار میکنی ها
داشتی خودت دستی دستی میکشیتی
_اره آره میخواستم بمیرم که چی
ها که چی مهمه؟؟
#برای من نه ولی برای اونی که تا اینجا
بخاطر درد کشیدنش امدی خیلی مهمه
خودت میدونی داره درد میکشه چرا
میخوای تو این شرایط تنهاش بزاری
ها فکر میکنی نبودت بهتره تو خودت
زدی به نفهمی بچه وقتی عزیز ترینت
تو درد و رنجه حتی اگه کاری ازت
برنیاد باید پیشش باشی چون مهم
بودنته وقتی تو پیشش باشی شاید
شده یکم شرایط براش آسون تر بشه
بلند بلند گریه میکردم حق با اون بود
من بزدل داشتم جیمین تو همچین شرایطی
Advertisement
تنها میزارم من احمق من بزدل
امد از بازوم گرفت بلندم کرد گفت
#حالا پسر اشکات پاک کن برو پیشش
تا هست مراقبش باش پیشش باش
کنارش باش تنهاش نزار چون وقتی
از دستش میدی تازه متوجه میشی
خیلی سهل انگاری کردی در حقش
سرم اروم تکون دادم اشکام پاک کردم
لباسم خیس خیس بود بارون شدتش
کمتر شده بود همراه ماهیگیر تا جایی
که ماشین ها بود رفتیم چند دقیقه
وایسادم بعد ی تاکسی وایساد سوارش
شدم رفتم خونه تا لباسم عوض کنم
برم بیمارستان.
(جیمین)
چشمام باز کردم به نامجون هیونگ خسته
نگاه کردم چی نامجون هیونگ اینجا
چیکار داره
#کوک گفت بیام خودش اصلا حال خوبی
نداشت تا نیم ساعت پیش زیر سرم بود
نگران پرسیدم
+الان بهتره؟؟
#فک نکنم امد اینجا وقتی حال تو رو دید
ی لحظه سرش گیج رفت بعدم رفت
قبل اینکه بپرسی دکتر گفت شانس
آوردی باز سقط جنین نداشتی
الآنم تو دوره ی افسردگی هستی
برای همین کابوس میبینی که با ی دوره
روانشناس رفتن بهتر میشی
سرم تکون دادم در اتاق باز شد کوک
با چشمای خسته موهای شلخته
وارد شد دستش تو موهاش برد بر بغض
پرسید
_تو..تو خوبی درد نداری حالت هنوزم بده؟؟
ی لبخند کوچیک زدم دستش گرفتم و
جواب دادم
+نه درد ندارم حالمم خوبه فقط ی کابوس
بود
_ولی ببین به چه حالی انداختد
+من خوبم بچه هم خوبه فقط باید
چند ماهی نازمون بکشی و مراقبمون باشی
کنارم نشست تو بغلش گرفتم سرم
بوسید و جواب داد
_من بخاطرت همه کار میکنم اینا که سحله
بیشتر خودم تو بغلش فشار دادم گرماش
زیادی خوب بود آرامش بخش بود
حس سبکی به آدم میداد
(یک هفته بعد)
_جیمیننننننن مگ نگفتم دست به اون
چمدونا نزننن خدااااا
+من حالم خوبه عزیزم نگران نباش
امد از پشت بغلم کرد براید استایل بلندم
کرد گذاشتم روی تخت مشغول جمع
کردن وسایل شد گفت برام ی سوپرایز
داره کنجکاوم بدونم چیه گفت قرار بریم
سفر حتی دیروز رفتیم کلی لباس
خریدیم قرار بود یک هفته ای اونجا باشیم
(مقصد نامعلوم)
_اههههه همش چپوندم تو چمدون
+من مطمعنم وقتی رسیدیم باید لباسا
رو بدم خشک شویی
خندید امد رو تخت سرش اروم گذاشت رو
پام شروع به ناز کردن موهاش کردم
_هنوزم کابوس میبینی
+کمتر شده خیلی کمتر
_خوبه بازم باید ادامه بدی رفت پیش
روانشناس رو
+میدونم
_بازم میگم متاسفم همش بخاطر منه
اگه من نبودم همچین اتفاقایی نمیوفتاد
+ششش اینجوری نگو بودن تو بهترین اتفاق
زندگیه منه کوکا میدونی با بودنت
چقدر بهم کمک کردی:)
______________________________________
من قرار بود تند تند آپ کنم ولی ی هو ایمیلم کلا رفت کلی درگیرش بودم ببخشید دیگه 😭😭😭
Advertisement
- In Serial15 Chapters
BLUD
Samuel Grady is alone. Isolation seems necessary to finish his novel, and his cousin hooks him up with a lonely cliff-top cabin with no electricity. It's perfect, until his obsessions with his secretive landlord, his landlord's cycloptic manservant, and the blood which streams down the cabin's windows entirely unseat his cozy reality.
8 92 - In Serial32 Chapters
A Bard's Tale
A life is measured not in minutes alone, but in the time one spends as 'happy'. For Gage Gauner, unfiltered bad luck, a complete lack off respect from his peers, and near-incompentcy in every field... It's not the worst life. Not to him. However, a cheating, abusive spouse, the loss of his only supporter through Alzheimer's, and the betrayal of a friend are enough to make the man take a trip to a tall bridge. He never intended to fall. He never wanted to die, even with life landing him in front wall after wall after wall. It was never Gage's intention to take his own life, but it all amounts to the same thing; Hour of introspection at the bottom of a river. Journey along with a hopeless romantic hell-bent on making his second chance count. After all, a life is truly measured in the happiness one achieves through their own power.
8 135 - In Serial34 Chapters
The Ripper
Let's get one thing straight I'm no hero nor villain, I do what I want when I want. Eric Lycan is a 29 year old man who was born with extraordinary abilities. These abilities caused him to have a horrible childhood with so many people after him, key amongst them being the government. After years of running Eric is tired of it all and decides it is time he stops running, it is time he fought back after all he has nothing left to loose. Book 1 in the Next Gen Superverse
8 146 - In Serial21 Chapters
MLP FiM: The Hero of Equestria (MLP FiM x Male Pony Reader) (Season 1)
After 17 years of living on Earth, (Y/N) is sent to Equestria as an Alicorn pony and he along with the Mane 6 must overcome various adventures and lessons of friendship in life.Twilight Sparkle: Wow! Nintega, you sure are ambitious.The Nintega Guy: What were you expecting from me? A oneshot? No, no, no. This is a challenge I am willing to take and overcome soon enough.Twilight Sparkle: If you say so. So how long will all of your books be?The Nintega Guy: Let's just say the amount in the Golden Oak Library.Twilight Sparkle: *gasps* S-S-So much. . . reading! *faints from excitement*The Nintega Guy: Twilight? Twi? Eh, she'll wake up soon enough. . . I hope. Anyways enjoy Season 1 of my MLP FiM x Male Pony Reader story everyone.Disclaimer by Pinkie Pie: Nintega doesn't know MLP FiM, it is owned by our creators Hasbro. Now it's time for us to have a party with this book!The Nintega Guy: Who else but Pinkie Pie?
8 86 - In Serial20 Chapters
The Draconic Lord Rises (Book 1)
In a world where magical creatures roam throughout and humans draw their powers from their beast souls, Ryther seeks to forge his own destiny as he begins on his path of a warrior. With his beast soul, watch as Ryther takes his first steps on the road to becoming known later as the Draconic Lord.
8 132 - In Serial42 Chapters
S P D
It's not that I won't or refuse...I can't.(S)chizoid (P)ersonality (D)isorder- A condition in which people avoid social activities and interacting with others.Depersonalized Schizoid- Often described by the schizoid patient as a tuning out or a turning off. Affectless Schizoid- Lack passion, remain unresponsive in social situations, and are highly unlikely to show any affection to prospective significant others.
8 64

