《before I die......》توکیو2
Advertisement
(جیمین)
اتاق کوچیکه ولی واقعا خوبه تختش نرم
و راحته همه چیزش غیر اون حموم دست شویی
عالیه اوففف الان دلم ی حموم میخواد
بعدشم ی خواب عمیق ی نگاه با کوک که
خواب بود کردم لبخند محوی روی لبام
شکل گرفت کی میدونست ای همچین اتفاقایی
میوفته دستم روی گونش گذاشتم و اروم
نازش کردم کی فکرش میکرد ما به سفر بیایم
کی فکرش میکرد ما صاحب ی بچه بشیم
اروم گونش بوسیدم از کنارش بلند شدم
و از توی چمدون ی دست لباس برداشتم
و رفتم توی حموم جلل خالق این چه وضعشه
چرا باید همش شیشه باشه حالا اگه اونی
که اون ور این شیشه ست بیدار بشه
و ببینه و از ی خرگوش کیوت بشه ی
خرگوش وحشی چیکار کنم آها در قفل میکنم
نه خب اینجوری تهش میام بیرون
و ی تنبیه بدتر در نظر میگیره اوفف ولش کن
رفتم سمت دوش حمام شیر آب گرم باز
کردم کم کم شیر آب سرد باز کردم
و تا وقتی که دمای اب به اون اندازه ای
که میخواستم رسید و رفتم زیرش و
حس محشری داشت بعد کلی راه توی هواپیما
ی حمام اینجوری میچسبید
(کوک)
اروم چشمام باز کردم و واو میشه گفت
با قشنگ ترین صحنه ی عمرم آشنا شدم
ی جیمین سفید و لخت اونم زیر دوش
حمام بهترین و قشنگ ترین صحنه ایه
که من میتونم تو عمرم ببینم شت لعنت
بهت پارک جیمین داری دیوونم میکنی
آخه دیگه بی نظیر بودن تا چه حد بی نقص
بودن تا چه حد آخه اون بدن خوش تراشت
اون پوست سفیدت اون بوتی فاکیدنیت
اوففف فاک بهش سریع تیشرت و شلوارم
در آوردم و در حمام باز کردم پشتش
به من بود و اون بوتی ی سفید
و درشتش رو برام به نمایش گذاشته
بود شت من مطمعنم الان باکسرم وحشتناک
امده جلو پس باید زود تر وارد عمل بشم
Advertisement
رفتم از پشت بغلش کردم و حس کردم
ی تکونی خورد ولی برنگشت و همون جوری
وایساد اروم گردنش بوسیدم و گفتم
_هی بیب از حموم لذت میبری
اوهوم آرومی گفت و خودش از پشت
بهم چسبوند فاک مطمعنم متوجه دیک
سیخ شدم شده
(جیمین)
همون جوری که فکر میکردم سیخ کرده
بود و قطعا الان درد داشت پس با ی لحن
درتی طور زیر گوشش زمزمه کردم
+هی ددی جی کی نمیخوای از اون دیک
سیخ شدت استفاده کنی یا منتظری برات
ساک بزنم
قشنگ معلوم بود خیلی این حرف روش تاثیر داره
_هولی فاک بییی بچ
برگشتم سمتش و از خط فکش تا روی
لبش خیس و صدا دار بوسیدم و
دستش گرفتم روی کمرم گذاشتم و
دوباره با اون لحن گفتم
+هممم ددی تاحالا برات ساک نزدم
میخوام امتحانش کنم حس کنم اون دیک
کینگ سایزت تو دهنم
_فاک فاک بیبی فاک
انگار دیگه تحملش سر امده بود سریع
شروع به بوسیدنم کرد
(دوستان اسماته اگه خوشتون نمیاد برید آخر)
اون زبون بازی گوشش که همش تو دهنم پیچ
میخورد داشت نالم در میوورد لعنت بهش
همین جوری که هم میبوسیدیم دستم
بازیگوشانه بردم تو باکسرش و شروع به
مالیدن دیک سیخ شدش کرد که بوسمون
شکست و ناله مردونه ای کرد دستم از تو
باکسرش آوردم بیرون و روی زانو هام
نشستم و باکسرش در آوردم و انداختم ی گوشه
و شروع به مالیدن دیکش کردم و اروم
کلاهکش دو دهنم جا دادم و شروع به
ساک زدنش کردم لعنتی نمیدونم چرا
ولی حس اینکه دو دهنم داشتمش زیادی
خوب بود فاک
_همممم بیبی بوی همین جوری برای ددی
فاککک .....ساک بزن هممم..... اه شت
جیمین داری دیوونم میکنی
موهام بین انگشتاش مشت کرد شروع کرد
به تکون دادن سرم و سرعت دادن به ساک
زدنم لعنتی نفسم بند امده نمیتونم نفس بکشم
و رون هاش چنگ زدم تا بهش بفهمونم که دارم خفه میشم انگار متوجه شده بود و موهام ول کرد و دوباره
Advertisement
پشت سر هم عوق زدم اه لعنتی بلند شدم
(کوک)
فاک فاک دیگه تحمل ندارم لعنتی فاکی
چسبوندمش به دیواره حموم و شروع به
بوسیدنش کردم اون لبای بهشتی
لعنت بهشون که آدم معتاد خودشون
میکنن بعد کلی بوسه از لباش دل کندم
و شروع به کبود کردن اون بدن سفید
کردم یک نواخت بودنش یکم زیادی بود
نیاز به کبودی بیش از حد داشت اه
فاک حس میکنم حس نیازم هر لحظه بیشتر
میشه هممممم اروم آروم رفتم پایین نیپل
های صورتیش و اونا رو بین لبام گرفتم
و شروع به مکیدنش کردم
+اهههه امممم ددی فاک می
_شت پارک جیمین شت خودت خواستی
اوکی
+همممم لعنتی فقط مواظب اون چیزی که
تو شکممه باش نمیخوام باز ی فرصت از دست
بدم
_مواظبم قول میدم
شروع به انگشت کردنش کردم
هممم داخلش خیلی گرم و خیسه
لعنتی اوففف نمیشه فاک نمیشه
انگشت هام در آوردم و با احتیاط
دیکم وارد کردم و شروع به اروم حرکت کردن
کردم
+امممم .....اه.....اههههه لعنتی از همون اول
پروستات فاکیم پیدا کردی شتتت ددی اومم
فاک
_اه لعنت بهت خیلی خوبه خیلی شت
هر لحظه سرعت ضربه هام بالاتر میبردم
لعنتی نزدیک بودم خیلی نزدیک بودم شت
دیک تحریک شدش تو دستام میگیرم و
همین جوری که خودم توش تکون میدادم
براش هندجاب میکردم تا جایی که هر دمون
با ناله ی بلندی خالی کردیم
(پایان اسمات)
(یونگی)
نگاه هم اروم به پسر رو به روم دادم بلاخره
بعد کلی سختی بدستش آوردم و الان کنار
خودم دارمش پسر من فقط فقط فقط من
برای من تهیونگی من رفتم نزدیک تر بهش
و تو بغلم گرفتمش و میدونستم بیداره
پس شروع کردم به حرف زدن باهاش
+هممم تهیونگیا تو رو نمیدونم ولی این
یک ماه لعنتی برام مثل ی رویا ی شیرین
بود و هست و خواهد بود اگه فک کردی
که الان امدی باز قلب بی جنبه ی منو
به تپش در آوردی و بهش جون بخشیدی
همین جوری راه کنی کور خوندی من
دیگه اون یونگی اوایل دبیو نیستم
دیگه نمیزارم بری تو فقط فقط تهیونگی
منی پسر من فهمیدی ؟؟؟اوهوی کیم با تو ام
_من خوابم میادددد ولی اوکی من مال تو
من تا همیشه مال تو ولی قول بده تو
ولم نمیکنی و قلبت همیشه همیشه همیشه
برای من میتپه باشه :)
+اوکی ببری کوچولوم:)
______________________________________
دارم میگم خدا سر شاهده سر گذاشتن این پارت پاره شدم من وی پی انم خراب بود یک ساعت حافظه خالی کردم وی پی ام جدید نصب کنم حالا که حافظه خالی کردم تا باز گوگل پلی نمیاد بالا همش تو این برنامه و اون برنامه بودم که خدا رو شکر فیلتر شکن جدید پیدا کردم
خدایی هر کس جا من بود میگفت ی روز دیگه اپ میکنم
خب
شرط:۷۸ ووت
شرط:۱۱۰ کامنت
Advertisement
- In Serial441 Chapters
Dungeon Runner
Tibs survived by picking pockets; until he’s caught. Instead of losing a hand, he’s sent away and told he must now survive a dungeon. How is a kid who knew nothing more than his street supposed to survive a dungeon that changes each time he goes in it? Being sent into an ever-growing dungeon becomes his life, facing ever-changing threats to him and the people he tries so hard not to become attached to. He’d like to run away, but where the dungeon means he might die, the guards have made it clear trying to run will ensure he does. But his street taught Tibs to get back up after he’s beaten down. So he isn’t going to just give up. And maybe, just maybe, if he’s tough enough to take a chance on people, and on a deal for power he’s advised against taking, Tibs can not only survive, but beat those who seem to stack the odds against him.
8 4548 - In Serial8 Chapters
Redhill
The world has been destabilized thanks to the emergence of supernatural creatures. Hordes of werewolves swept across the world, spreading like a pandemic. The Guild was created by the United Nations to counteract the threat. When he was only seven, Kyren’s parents were killed by Guild hunters for being something they were not, werewolves. Thinking he was a victim, Kyren was adopted by the same hunter who had killed his parents. Now, Kyren has begun to undergo certain changes, changes that are coming just as they do to every member of Kyren’s heritage, changes that make him look indistinguishable from the abominations that his adopted father is sworn to kill.
8 155 - In Serial11 Chapters
Step
It's a quite beautiful world out there. Only problem is that I can't exactly move. Not when I'm... stuck. Somewhere. But I'll persevere. And thrive, someday maybe. I want to live my life. And travel. Actually, just being able to walk would satisfy me for the moment. Blue had a normal life, until he was ended by a derailed train. Now he's stuck in a box, without any form, and a whole lot of questions. There's something coming...
8 118 - In Serial19 Chapters
Are you a Lucker? (Luck based LitRPG)
As the world comes to its end, as part of the promise, the whole Earth citizen has been transported to another planet. Common sense and logic don't apply on this planet. And there is new rule where everything is based on Class and System. and the most important factor of all? the hidden status LUCK. __________________________ It seems there is a little bit of misconception. Of course, I'll try to avoid Deus ex machina. What I mean by luck is the way the 'System' Work. And I made the character progression by rolling the dice :) might affect the story progression if I have a bad luck. Disclaimer. MC is a Japanese and high school student. MC is a jerk. MC is a smoker. MC has an anti-hero attitude. MC is a short-tempered bastard.
8 147 - In Serial29 Chapters
Mommy's House
Three children realize they're trapped in the basement of a crazy woman who claims to be their mother, and forces them to call her "Mommy".__________________created February 4th, 2017.All Rights ReservedIMPORTANT NOTICE - if you're reading this story on a site that is not www.wattpad.com then you could be at risk of a malware attack. Furthermore, please go to this link: www.wattpad.com/user/z0mbies, and report to me where you are reading this story.Thank you.WARNING: My books contain disturbing themes. Please be cautious when reading as these subjects may be triggering. Thank you for reading.
8 198 - In Serial39 Chapters
Just a Kiss
Draco Malfoy has been sentenced to spend an entire year in the muggle world, without his magic. He will be taught how to live like the muggles do by the one person he hates more than any other, Hermione Granger. But times have changed and no one is the same after the war.
8 176

